:: دوره 2، شماره 5 - ( 8-1393 ) ::
جلد 2 شماره 5 صفحات 32-9 برگشت به فهرست نسخه ها
تأمّلی بر سیر تحوّلات تجدیدنظر خواهی در دیوان عدالت اداری
اسدالله یاوری1، محمّد یزدان مهر*1
1- دانشگاه شهید بهشتی
چکیده:   (6352 مشاهده)

انسان به طور طبیعی موجودی ممکن­الخطا است. به منظور امکان اصلاح اشتباه یا خطای قاضی در رسیدگی و در جهت رعایت دادرسی عادلانه و به عنوان یکی از حقوق و ابزارهای دفاعی طرفین دعوی (نوعاً محکومٌ­علیه در دعوی) قانونگذار امکان رسیدگی مجدّد به دعوی را پیش­بینی نموده، تا ضریب وقوع اشتباه و تخلّف به کمترین حدّ ممکن برسد. در قریب به اتّفاق نظام­های قضایی، الزامات مربوط به رعایت حقّ دسترسی به دادگاه در مرحلۀ تجدیدنظر نیز شناسایی گردیده است.

 در خصوص لزوم یا عدم لزوم پیش­بینی تجدیدنظر، سه گروه عمده را می­توان شناسایی نمود: 1. نظریّۀ عدم پذیرش 2. نظریّۀ پذیرش مطلق و 3. نظریّۀ پذیرش نسبی. دستۀ اوّل معتقدند که طرفین می­بایست تمام دلائل خود را به محکمه ارائه و محکمه نیز باید با نهایت دقّت و در فرصت کافی رأی خود را بدهد و اگر فرض بر این باشد که در رأی صادره اشتباهی رخ دهد به همین سیاق ممکن است که محکمه­های بعدی نیز آن اشتباه را انجام دهند که ایجاد دور می­نماید و عقلاً باطل است. طرفداران دستۀ دوّم که در میان نظام­های قضائی، پیروان بیشتری دارند با قبول تجدیدنظر خواهی، عدالت بیشتر و صحیح­تر انجام و احکام با دقّت بیشتر اجرا می­گردد و فرصت اصلاح نیز به متّهم داده می­شود؛ امّا طرفداران دستۀ آخر با اصل قضیّۀ تجدیدنظر خواهی موافق بوده ولی معتقدند که باید بین دعاوی مهم و کم اهمّیّت تفکیک قائل شد؛ زیرا رسیدگی به دعاوی کم اهمّیّت، موجب طولانی شدن زمان رسیدگی به پرونده­ها شده و هم­چنین افزایش بار محاکم تجدیدنظر و هزینۀ زائد غیر ضروری بر بودجۀ عمومی می­گردد. ضمن این­که با حذف دعاوی کم اهمّیّت، محاکم تجدید نظر فرصت بیشتری برای رسیدگی دقیق­تر و منصفانه­تر به دعاوی مهم جهت رعایت عدالت خواهند داشت.

در دادرسی اداری در ایران، شکایت از آراء در طول سالیان پس از تأسیس دیوان عدالت اداری تاکنون فراز و نشیب­های فراوانی داشته است؛ در سال 1360، آراء صرفاً در صورتی قابلیّت اعتراض داشتند که به ضرر واحد اداری صادر می­شدند. متعاقباً در سال 1378 با اصلاح قانون، تقریباً تمام آراء نسبت به طرفین قابل اعتراض اعلام شد. امّا جالب این­که قانونگذار در سال 1385 با چرخش کامل از موضع سابق خود، اصل قطعیّت آراء را پذیرفت و در موارد استثنائی آراء قطعی را قابل رسیدگی مجدّد دانست. مجدّداً قانونگذار در سال 1392 تجدیدنظر خواهی در دیوان را به صورت مطلق احیاء نمود.

     در مجموع به نظر می­رسد، قانونگذار برای تجدیدنظر خواهی در دیوان به نوعی دچار «افراط» و «تفریط» گردیده است یا کلّاً شعب تجدیدنظر را حذف و آراء شعب دیوان را قطعی دانسته است و یا کلّیّۀ آرای شعب بدوی را قابل تجدیدنظر خواهی دانسته است. به­ نظر می­رسد، راهکار مناسب در این خصوص، تفکیک کیفی و ماهوی (تفکیک تصمیمات اداری از تصمیمات شبه­قضائی) و کمّی (تفکیک تصمیمات مهم و کم اهمیت) تصمیمات مورد اعتراض در شناسایی یا ردّ امکان تجدیدنظر خواهی (پیش­بینی تجدیدنظر برای تصمیمات اداری مهم و حذف تجدیدنظر برای دعاوی کم اهمّیّت و اعتراضات به تصمیمات شبه­قضائی)، ضمن ایجاد محاکم اداری بدوی و تجدیدنظر در ذیل دیوان عدالت اداری (به عنوان مرجع عالی فرجامی) و تقسیم دعاوی براساس اهمّیّت و نوع دعوی میان سه سطح مزبور می‌باشد.

واژه‌های کلیدی: تجدیدنظر خواهی، دادرسی منصفانه، شعب بدوی، شعب تجدیدنظر، شعب تشخیص، دیوان عدالت اداری
متن کامل [PDF 278 kb]   (4621 دریافت)    
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: تخصصي


XML     Print



بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
دوره 2، شماره 5 - ( 8-1393 ) برگشت به فهرست نسخه ها